صادق باش

مینا تو حق داری بخدا از ته دلم درک میکنم اگه حلالمم نکنی بازم برام مقدسی و بهت احترام میزارم شاید بعد عید کلا کوچ کنیم یه شهر دیگه البته هنوز قطعی نشده ولی اگه بشه میخام یه جوری برم که انگار اصلا نبودم بشدت ضربه خوردم تواین شهر و باختم از یه کسایی ضربه خوردم که هیچ وقت فکرشم نمیکردممیناجونم بقران قسم حسم بهت اصلا دروغ نبود کاش میتونستم همه چیو بهت بگم ولی این حرفارو تو دلم نگه میدارم اون دنیا که باهام میگی داری اونموقع بهت بگم شاید سر سوزنی بهم حق دادی صادق باش...ادامه مطلب

نه اشتباه دیدی من الان اصلا زنجان نیستم

مگه ماشین میرونی خودت؟

من دنبال کار نبودم که فقط مشغول این بودم که کارگاهمو دوباره استارت بزنم اونم که فعلا نمیشه خیلی خیلی تلاش کردم ولی نشد

الانم چون یه شهر دیگه ام و رفت و آمد سخته میخام کوچ کنم اینجا تا راحت زندگی کنیم از طرفی هم دوری نیهاد بدجور اذیتم میکنه خیلی سخته دوریش

نیهاد عاشق طاها و عماده مخصوصا طاها

به طاها میگه دادا

صادق باش...

سلام مینا خوبی

سال نو توهم مبارک باشه انشاالله پرخیرو برکت باشه براتون

تولدت مبارک باشه انشاالله 120 ساله بشی

فکر کنم سالگرد ازدواجتم هست امروز

اونم مبارک باشه

4334 چیه؟

صادق باش...

آره دوتا عمو داشتم یکیش که بابای معصومه هستش که یکم الان مریضه یکیشم یکم بالاتراز ما میشن که دیابت داشت بیچاره یادت باشه مادر بزرگم هم خونه اونا میشدن

راستی مهدی بچه داره؟

مریم تون چی بچه داره؟

صادق باش...

خدا حفظش کنه، اسمش چیه؟ نه ازدواج نکرده هنوز صادق باش...

شهریار تو اینجور جاها خیلی خوب میگه چشم خود بستم ! که دیگر چشم مست اش ننگرم .... ناگهان دل داد زد؛ دیوانه من می بینم اش..... صادق باش...

بدترین دشمن برای هر آدمی، خودشه! اونجا که باید رها کنی، اما نمی‌کنی. باید پای خواستت بایستی، اما نمی‌ایستی. نباید مدام خودت رو سرزنش کنی، اما می‌کنی. گاهی وقتا آدما دشمنی‌شون رو می‌کنن و میرن، ولی ما به جاشون دشمنی رو با خودمون ادامه میدیم. رنج اینجاس که نمیفهمنت بدترین حالتی که ممکنه برای یه آدم پیش بیاد اینه که همزمان هم احساسی باشه و هم منطقی، یعنی قلبش داره مچاله می‌شه ها، ولی مجبوره منطقی تصمیم بگیره، بعدش باید روزها و ماه‌ها و حتی سال‌ها بشینه به قلبش توضیح بده که اگه اون کارو نمی‌کردم بیشتر مچاله می‌شدی.اما مگه قلب حالیشه؟ وقتی دیگه صلحی نباشه بین عقل و قلبت، انگار لای منگنه ای، چون نه مغزت قلب داره، و نه قلبت مغز،امیدوارم یه روز عمیقا بفهمی که با من چیکار کردی خیلی افسوس خوردم به گذشته خیلی رنج کشیدم خیلی تاوان دادم ولی اینم میدونم هیچ میزانی از افسوس کشیدن نمیتونه گذشته رو تغییر بده 6 ماه جزو خونواده همدیگه بودیم ولی من تورو از 21 سالگی زندگی کردم تا الانم شاید من برای تو تموم شده باشم ولی تو مثل یه زخم عمیق تا آخر عمرم تو دلم میمونی نتونستم فراموشت کنم برای از دست دادن تو تا همین الان خودمو به بدترین شکل ممکن تنبیه کردم مطمئنم که هیچوقت نمیتونی درک کنی چون تو اصلا از اول هم درک آنچنانی نداشتی تو به من از جلو خونواده ایستادنی منت میذاری که حداقل حقی بود که تو در قبال من داشتی اما یه سوالمو هیچوقت به جواب نرسیدم که کدوم جلو خونواده وایستادن رو میگی چرا من هیچی یادم نمیاد؟؟؟اون همه آبروریزی کردین بعد جدای به تک تک فامیلامون زنگ زدی که آبرورمو ببری البته تبریک میگم انصافا هم موفق شده بودی، مطمئنم تا همین الانشم میفهمی ضرر کردم از لحاظ مالی پایین موندم از ته دلت خوشحال م صادق باش...ادامه مطلب

یادش بخیر چه روزایی بود، اونموقع ها خوشحال از خواب بیدار میشدم، همه چی برام حس خوب میداد همه چی

مینا تو منو سحری بیدار میکردی خیییییلی کیف میکردم

صادق باش...

آره گذشت دیگه.....

نیهادم خوبه اما انقد جدیدا شلوغ شده که نگو به زور به من میگه بابا، هر وقت میرسم خونه اول باید یه ساعت بغلم بچرخونم بعدش شاید بذاره بشینم

جمعه ها آره جمع میشیم، چرا خوشت نمیومد؟

صادق باش...

از اینکه جمعه ها جمع میشدیم صادق باش...